شهید عبــدالرضــا قــاسمی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید عبــدالرضــا قــاسمی

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهید عبــدالرضــا قــاسمی

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهید والا مقام عبدالرضا قاسمی از شهدای دانش آموز شهرستان محمودآباد می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : غلامحسین
تاریخ تولد : 1346/04/01
تاریخ شهادت : 1362/12/09
محل تولد : محمودآباد
گلزار شهدای کنس مرز محمودآباد
نحوه شهادت : اصابت گلوله
محل شهادت : دهلران
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

آخرين مطالب

  • ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۶ وصیت

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمیشهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمی

زندگی نامه و وصیت نامه بصورت صوتی

 

دریافت

 


دریافت

میثم میثم
۱۴ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۰ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۴ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

شهید عبدالرضا قاسمی
شهید عبدالرضا قاسمی
شهید عبدالرضا قاسمی
شهید عبدالرضا قاسمی
میثم میثم
۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۰ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید عبدالرضا قاسمی


شهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمی

شهید عبدالرضا قاسمی


میثم میثم
۲۸ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۱۲ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر


هوشیار باشید و آگاه باشید و راه پاک شهیدان را دنبال کنید و انقلاب را به رهبری امام خمینی نگهدارید و همیشه یار ستمدیدگان باشید دست کمک به مستضعفین داشته و از یاد خدا غافل نشوید .

و اگر هر شخصی ، هر فردی در مقابل روحانیت و کلمه ای بر خلاف سخن امام سخن گفت شدیداً جلوی او را بگیرید حتی اگر این شخص لباس روحانی بر تن دارد.

ای خواهران و ای برادران از دستورات اسلام اطاعت کنید و دنباله رو رهبر خمینی کبیر باشید و از قانون اساسی مواظبت کنید . هر شخصی روی کار آمد بخواهید از او دستورات اسلام را  ارجا کند و گوش به فرمان امام و روحانیت مبارز و متعهد و پیرو خط امام و مخلص باشید .


پدرشهید:

وقتی او را دفن کردیم مادر شهید گفت که سر قبر را بردارید من می خواهم او را ببینم ولی مادر بزرگ شهید به مادرش گفت نه گناه دارد و چهره اش و بدنش سالم نیست.همان شب شهید به خواب مادر امد و گفت که ای مادرم اگر مرا می دیدی من کاملا سالم بودم.

 

مادر شهید: من چون زیاد ناراحتی می کردم که وی را داماد نکردم یک شب خواب دیدم که داخل یک حیاط هستم ولی حیاط خانه ما نبود و دامادی سوار بر اسبی و لباس او همه از طلا و زرق و برق زده بود آمد و بر روی صندلی نشست و خنده می کند و به من می گوید مادر حالا بیا سرم را شانه بزن که داماد شدم.



میثم میثم
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۶ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر